سجایای اخلاقی امام عصر(ع)
سجایا و مکارم اخلاقی امام مهدی(ع) را دو گونه میتوان توصیف کرد: نخست، بر اساس آیات و روایاتی که در توصیف پیامبر گرامی اسلام (ص) وارد شدهاند؛ زیرا آن حضرت از نظر ویژگیهای اخلاقی نیز شبیه ترین مردم به حضرت ختمی مرتبت(ص) است. دوم، بر اساس روایاتی که به طور خاص به توصیف سجایای اخلاقی آن حضرت پرداختهاند.
قرآن کریم در آیات متعدّدی به توصیف پیامبر خاتم(ص) پرداخته و آن حضرت را به دلیل ویژگیهای برجسته و منحصر به فردش ستوده است که از آن جمله میتوان آیات زیر را برشمرد:
1. خداوند کریم، ویژگی نرمخویی پیامبر اکرم(ص) را یادآور شده است و میفرماید اگر چنین نبودی، مردم از پیرامون تو پراکنده میشدند:
پس با بخشایشی از [سوی] خداوند، با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی، از دورت میپراکندند... .1
2. در آیه ای دیگر، خداوند متعال به دلسوزی، احساس مسئولیت، خیرخواهی و مهر و محبّت بیپایان رسول خاتم(ص) نسبت به امّتش اشاره کرده است و میفرماید:
بیگمان، پیامبری از [میان] خودتان نزد شما آمده است که هر رنجی ببرید، بر او گران است. بسیار خواستار شماست؛ با مؤمنان، مهربانی بخشاینده است.2
3. یکی دیگر از آیات قرآن، به رحمت بودن پیامبر اکرم(ص) برای همه جهانیان توجّه کرده است و میفرماید: «و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادهایم».3
4. خداوند در آیه دیگری از قرآن در مقام ستایش خلق و خوی بینظیر پیامبر اسلام (ص) میفرماید: «و به راستی، تو را خویی است سترگ».4
با توجّه به آنچه گذشت، میتوان گفت خاتم اوصیا نیز چون خاتم پیامبران، مظهر نرمخویی، دلسوزی، خیرخواهی، مهر، محبّت، گذشت و خلق و خوی شایسته و سترگ بوده و رحمتی برای همه جهانیان است.
در مورد خصال اخلاقی حضرت مهدی(ع)، به طور خاص، روایات متعدّدی از طریق شیعه و اهل سنّت نقل شده است که در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1. ابن حماد در کتاب خود، از یکی از راویان اهل سنّت در مورد ویژگیهای امام مهدی(ع) چنین نقل میکند:
نشانة مهدی این است که بر کارگزاران [دولت خویش]، سختگیر، بسیار بخشنده و با مستمندان، مهربان است.5
2. امام باقر (ع) در توصیف ویژگیهای امام مهدی(ع) میفرماید:
رو پایان جهان فرانمیرسد تا اینکه خداوند گرامی و بلندمرتبه مردی از ما اهلبیت را برانگیزد. او به کتاب خدا عمل میکند و هیچ منکری را در شما مشاهده نمیکند مگر اینکه با آن مخالفت میکند.»6
3. امام صادق(ع) نیز در پاسخ این پرسش که امام چگونه شناخته میشود، میفرماید:
«[امام را] با آرامش و وقار [...] و نیز با حلال و حرام و نیازمندی مردم به او، در صورتی که او خود به هیچ کس نیاز ندارد، [میتوان شناخت].»7
4. امام رضا (ع) در بیان ویژگی کلّی امامان معصوم(ع)، سخنان ارزشمندی دارد که بر اساس آن میتوان به توصیف امام مهدی(ع) نیز پرداخت. آن حضرت میفرماید:
«او به مردم از خودشان سزاوارتر و از پدران و مادرانشان برای آنها دلسوزتر است. او از همه مردم در برابر خدا، متواضعتر و در عمل به آنچه خود بدان فرمان میدهد، سختکوشتر و در دوری گزیدن از آنچه خود از آن نهی میکند، خوددارتر است.»8
5. حضرت رضا (ع) در ادامه میفرماید:
«او [با دو نشانه] شناخته میشود: دانش [بیکران] و استجابت دعا و اینکه او از همه رویدادها، پیش از رخ دادنشان خبر میدهد. همه اینها به سبب پیمانی است که از سوی پیامبر خدا با او بسته شده و وی آن را به وسیله پدران خود از آن حضرت به ارث برده است.»9
چنانکه ملاحظه میشود ویژگیهای موعود اسلامی چنان دقیق و بیکم و کاست بیان شده است که زمینه هرگونه اشتباه و خطا در تشخیص مصداق حقیقی این موعود را از بین میبرد و راه را بر مدّعیان دروغین میبندند.
امیدواریم که خداوند متعال توفیق دیدار شبیه ترین مردم به رسول خدا (ص) و طاووس اهل بهشت را روزی همه ما گرداند.
انشاءالله
پىنوشتها:
1.سوره آل عمران (3)، آیة 159.
2.سوره توبه (9)، آیة 128.
3.سوره انبیاء (21)، آیة 107.
4.سوره قلم (68)، آیة 4.
5.معجم أحادیث إلامام المهدی، علیه السّلام، مؤسسة المعارف الاسلامیـة، ج 1، ص 242، ح 152.
6.الکافی، ج 8، ص 396، ح 597.
7.کتاب الغیبة، محمّد بن ابراهیم نعمانی، باب 13، ص 242، ح 40.
8.الزام النّاصب فی اثبات الحجّة الغایب، ص 24.
9.همان.
سرگذشت ولادت حضرت ولی عصر علیه السلام
حضرت ولی عصر علیه السلام روز نیمه شعبان 255 هجری قمری از پدرش امام حسن عسگری علیه السلام و از مادرش حضرت نرجس خاتون سلام الله علیها متولد شد و کیفیت تولد آن حضرت از زبان مبارک حضرت حکیمه خاتون، دختر امام محمد تقی علیه السلام و عمه امام حسن عسگری علیه السلام بدین شرح است:
او می گوید شب نیمه شعبان سال 255 هجری قمری حضرت امام حسن عسگری علیه السلام مرا خواست و فرمود امشب نیمه شعبان است. لطفا نزد ما باش، ضمناً خدایتعالی امشب مولودی را متولد می کند که حجت او در روی زمین است.
عرض کردم: مادرش کیست؟ فرمود: نرجس علیها سلام.
گفتم: فدایت گردم! اثری از حاملگی در نرجس خاتون سلام الله علیها نیست.
فرمود: همین است که می گویم.
سپس به خدمت حضرت نرجس خاتون رفتم، سلام کردم و نشستم. او خواست لباس مرا عوض کند و کفش های مرا بیرون آورد.
فرمود: بانوی من شب بخیر.
گفتم: بانوی من بانوی خاندان ما توئی.
فرمود: نه، من کجا و این مقام بزرگ.
گفتم: دختر جان امشب خدایتعالی پسری به تو عنایت می کند که سرور دو جهان خواهد بود.
وقتی این کلام را از من شنید با کمال حجب و حیا سر را به زیر انداخت و رفت گوشه ای از اطاق نشست. من نماز مغرب را خواندم و افطار کردم و خوابیدم. ولی منتظر مقدم ولی خدا بودم. خبری نشد، سحر برای ادای نماز شب بیدار شدم. دیدم باز هم حضرت نرجس سلام الله علیها خوابیده است. با خودم فکر می کردم که چگونه امام هادی علیه السلام فرمود که امشب فرزندش متولد می شود؟
ناگهان صدای امام حسن عسگری علیه السلام بلند شد و فرمود عمه جان تعجب نکن که وقت تولد فرزندم نزدیک است. من وقتی صدای آن حضرت را شنیدم مشغول سوره الم سجده شدم و سپس سوره یس را خواندم که ناگهان دیدم حضرت نرجس علیه السلام از خواب پریده، مضطرب است. نزد او رفتم.
گفتم: آیا چیزی احساس می کنی؟
گفت: بلی.
گفتم: دلت را محکم نگه دار. این مولود همان مژده ای است که به تو دادم. پس از آن هر دو نفر خوابیدیم. من خوابم برده بود. وقتی بیدار شدم، دیدم طفل متولد شده و صورت روی زمین گذاشته و خدا را سجده می کند. آن ماه پاره را در آغوش گرفتم. دیدم پاک از جمیع آلودگی هایی که سایر کودکان دارند، می باشد. بعد از آن حضرت امام حسن عسگری علیه السلام از آن اطاق صدا زد که عمه جان، فرزندم را نزد من بیاور. من او را نزد امام حسن عسگری علیه السلام بردم. امام دست زیر رانها و پشت بچه گرفتند و پاهای او را به سینه چسباندند و زبان به دهان او گذاشتند و دست بر چشم و گوش و بندهای او کشیدند و فرمود: پسرم با من حرف بزن. آن طفل زبان باز کرد و گفت:
اشهد ان لا اله ال الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمد رسول الله و سپس بر امیر المومنین و ائمه اطهار علیهم السلام صلوات فرستاد. وقتی به نام پدرش رسید چشمهایش را باز کرد و سلام را داد.
پس از آن حضرت عسگری علیه السلام به من فرمودند: عمه جان او را نزد مادرش ببر تا به او هم سلام کند و بعد او را نزد من بیاور. من او را نزد مادرش بردم، چشم باز کرد و به مادرش هم سلام کرد و مادرش جواب سلام را داد و او را به من باز گرداند و من او را نزد پدرش بردم و تحویل دادم. حضرت عسگری علیه السلام فرمود:
عمه روز هفتم ولادتش نیز بچه را به نزد من بیاور. صبح روز 22 شعبان که به خدمت امام رسیدم، روپوش از روی او برداشتم، ولی بچه را ندیدم. عرض کردم: فدایت گردم، بچه چه شد؟
فرمود: عمه جان او را به کسی سپردم که مادر موسی فرزند خود را به او سپرد و به نقلی دیگر چون روز هفتم به حضور امام شرفیاب شدم، فرمود: عمه فرزندم را بیاور. او را در قنداقه پیچیده نزد حضرت بردم. امام مانند بار اول فرزند دلبندش را نوازش فرمود و زبان مبارک بر دهان او که گوئی شیر و عسل به او می خوراند سپس فرمود: فرزندم با من سخن بگو.
گفت: اشهد ان لا اله الا الله آنگاه به پیغمبر خاتم صلی الله علیه و آله و امیر المومنین علیه السلام و یک یک ائمه و پدر بزرگوارش درود فرستاد و سپس این آیه شریفه را تلاوت فرمود: و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین و نمکن لهم فی الارض و ... سوره قصص آیه 4.
آثار عظیم اعتقاد به امام زمان (عج)
روز ولادت حضرت مهدی موعود (ارواحنا فداه)، یک عید حقیقی برای همه ی افراد بشر و آن کسانی که ستمی کشیدند، رنجی بردند، دلی سوزاندند، اشکی ریختند و انتظاری کشیدند و کسانی که با مشاهده ی ناملایمات در طول حیات خود و در هر نقطه ای از عالم - و حتی در هر نقطهای از تاریخ - مصیبتی تحمل کرده اند، است. همه آنها در مثل چنین روزی و به یاد امروز، احساس شادمانی و امید و نشاط کرده اند.
این ولادت بزرگ و این حقیقت عظیم، متعلق به یک ملّت و یک زمان خاص نیست؛ بلکه متعلق به بشریت است. این «میثاق الله الذی أخذه و وکّده»، میثاق خدا با انسان است. «وعد الله اذی ضمنه». این، وعده ی خداست که تحقق آن را ضمانت کرده است. همه ی انسانهای طول تاریخ، نسبت به این پدیده ی عظیم و شگفت آور، احساس نیاز معنوی و قلبی کرده اند؛ چون تاریخ، از اوّل تا امروز و از امروز تا لحظه ی طلوع آن خورشید جهانتاب، با ظلم و بدی و پلیدی، آمیخته بوده است. همه ی کسانی که از ظلمی رنج برده اند -چه آنهایی که به خود آنها ظلم شده است و رنج برده اند و چه کسانی که به ستمکشی دیگران نگاه کرده اند و رنج برده اند - با یاد ولادت این منجی عظیم تاریخ و بشر، در دلشان امیدی به وجود می آید.
به همین خاطر، شما می بینید که این حقیقت، مخصوص شیعه هم نیست؛ همه ی ادیان و مذاهب، عقیده دارند که یک منجی و یک دست مقتدر الهی، در مقطعی از تاریخ خواهد آمد و در نجات بشر از ظلم و جور، معجزه گری خواهد کرد. فرقی که ما شیعه ها با دیگران و بقیه ی فرق اسلامی و غیر اسلامی داریم، این است که ما این شخص عظیم و عزیز را می شناسیم، اسمش را می دانیم، تاریخ ولادتش را می دانیم، پدران و مادر عزیزش را می شناسیم و قضایایش را می دانیم؛ ولی دیگران اینها را نمی دانند. آنها عقیده پیدا نکردند یا باخبر نشدند و نمی دانند؛ ولی ما می دانیم، تفاوت این جاست. به همین دلیل است که توسلات شیعه، زنده تر و پرشورتر و با معناتر و با جهت تر است.
پس امروز، روز عید واقعی است؛ یعنی روز ولادت، برای همه ی بشر و تاریخ - حتی برای گذشتگان - عید است. کسانی که در دوران تاریک فرعونها و نمرودها و ابوجهلها و سلاطین ظالم، در فقر و ظلم و تبعیض سر کردند و مردند و رنج کشیدند و روی خوبی ندیدند؛ امروز برای آنها هم عید است. اگر روح آنها در عالم برزخ، از بعضی از تفضلاتی که پاره یی از ارواح برخوردارند، بهره مند باشد؛ یقیناً آنها هم مثل چنین روزی، شادی خواهند کرد. امروز، با بقیه ایام و اعیاد، تفاوت دارد. واقعاً اگر ما امروز را «عید الله الاکبر»» بنامیم، مبالغه و گزاف نیست.
در قضیه ی ولادت آن بزرگوار و اعتقادی که به این حقیقت است، اگرانسان در دو ناحیه و در دو جهت جستجو کند؛ آثار عظیمی را مشاهده می کند.
یک ـ تأثیر در کمال فردی انسان
اول، از جهت معنوی و روحی و تقرب الی الله، و جهات تکامل فردی انسان است. کسی که اعتقاد به این مسأله دارد، چون با مرکز تفضلات الهی و نقطه ی اصلی و کانون اشعاعِ رحمت حق، یک رابطه ی روحی برقرار می کند؛ توفیق بیشتری برای برخورداری از وسایل عروج روحی و تقرب الی الله دارد. به همین خاطر است که اهل معنا و باطن، در توسلات معنوی خود، این بزرگوار را مورد توجّه و نظر دایمی قرار می دهند و به آن حضرت توسل می جویند و توجّه می کنند. نفس پیوند قلبی و تذکر و توجّه روحی به آن مظهر رحمت و قدرت و عدل حق تعالی، انسان را عروج و رشد می دهد و وسیله ی پیشرفت انسان را -روحاً و معناً - فراهم می کند.
این، یک میدان وسیعی است. هر کسی در باطن و قلب و دل و جان خود، با این بزرگوار مرتبط باشد، بهره ی خودش را خواهد برد. البتّه، توجه به کانون نور، باید توجّه حقیقی باشد. لقلقه ی زبان در این زمینه، تأثیر چندانی ندارد. اگر انسان، روحاً متوجّه و متوسل شد و معرفت کافی برای خود به وجود آورد؛ بهره ی خودش را خواهد برد. این، یک میدان فردی و تکامل شخصی و معنوی است.
دو ـ تأثیر در زندگی اجتماعی مردم
جهت و وجهه ی دوم عبارت است از میدان زندگی اجتماعی و عمومی و آن چه مربوط به سرنوشت بشرو ملتهاست. در این زمینه، اعتقاد به قضیه ی مهدی و موضوع ظهور وفرج و انتظار، گنجینه ی عظیمی است که ملتها می توانند از آن بهره های فراوانی ببرند. شما کشتی یی را در یک دریای طوفانی فرض کنید. اگر کسانی که در این کشتی هستند، عقیده داشته باشند که اطراف آنها تا هزار فرسنگ، هیچ ساحلی وجود ندارد و آب و نان و وسایل حرکت اندکی داشته باشند؛ کسانی که در این کشتی هستند، چه کار می کنند؟آیا هیچ تصور می شود که اینها برای آن که حرکت کنند و کشتی را پیش ببرند، تلاشی بکنند؟ نه، چون به نظر خودشان، مرگشان حتمی است. وقتی انسان مرگش حتمی است، دیگر چه حرکت و تلاشی باید بکند؟ امید و افقی وجود ندارد.
یکی از کارهایی که می توانند انجام دهند، این است که در این مجموعه کوچک، هرکس به کار خودش سرگرم شود. آن کسی که اهل آرام مردن است، بخوابد تا بمیرد و آن که اهل تجاوز به دیگران است، حق دیگران را بگیرد تا آن که چند ساعتی بیشتر زنده بماند. طور دیگر هم این است که کسانی که در همین کشتی هستند، یقین داشته باشند و بدانند که در نزدیکی آنها ساحلی وجود دارد. حالا اگر دور و یا نزدیک است و چه قدر کار دارند تا به آن جا برسند، معلوم نیست؛ امّا قطعاً ساحلی که در دسترس آنهاست، وجود دارد. این افراد چه کار می کنند؟ اینها تلاش می کنند که خود را به آن ساحل برسانند. و اگر یک ساعت هم به آنها وقت داده بشود، از آن یک ساعت برای حرکت و تلاش صحیح و جهت دارد، استفاده خواهند کرد و فکرشان را روی هم خواهند ریخت و تلاششان را یکی خواهند کرد تا شاید بتوانند خود را به آن ساحل برسانند.
امید، چنین نقشی دارد. همین قدر که امیدی در دل انسان به وجود آمد، مرگ بالهای خود را جمع می کند و کنار می رود. امید موجب می شود انسان تلاش و حرکت کند، پیش ببرد، مبارزه کند و زنده بماند. فرض کنید ملتی در زیر سلطه ی ظالمانه ی قدرت مسلطی، قرار دارد و هیچ امیدی هم ندارد. این ملت مجبور است تسلیم بشود. اگر تسلیم نشد، کارهای کور و بی جهتی انجام می دهد؛ امّا اگر این ملت و جماعت، امیدی در دلشان باشد و بدانند که عاقبت خوبی حتماً وجود دارد، اینها چه می کنند؟ طبیعی است که مبارزه خواهند کرد و مبارزه را نظم خواهند داد و اگر مانعی در راه مبارزه وجود داشته باشد، او را برطرف خواهند کرد.
بشریت در طول تاریخ و در حیات اجتماعی، مثل همان سرنشینان یک کشتی طوفان زده، همیشه گرفتار مشکلاتی از سوی قدرتمندان و ستمگران و قویدستان و مسلطین بر امور انسانهای مظلوم بوده است. امید، موجب می شود که انسان مبارزه کند و راه را باز نماید و پیش برود. وقتی به شما می گویند انتظار بکشید، یعنی این وضعیتی که امروز شما را رنج می دهد و دلتان را به درد می آورد؛ ابدی نیست و تمام خواهد شد. ببینید چه قدر انسان حیات و نشاط پیدا می کند. این، نقش اعتقاد به امام زمان (صلوات الله علیه و ارواحنا فداه) است. این، نقش اعتقاد به مهدی موعود می باشد. این عقیده است که شیعه را تا امروز، ازآن همه پیچ و خمهای عجیب و غریبی که در سر راهش قرار داده بودند، عبور داده است و امروز بحمدالله عزّت و پرچم سربلندی اسلام و قرآن، در دست شما ملّت مسلمان و شیعه ایران است. هر جا که چنین اعتقادی باشد، همین امید و مبارزه وجود دارد.
ناامید کردن مردم، از اساسیترین کارهای استکبار
به همین، خاطر، یکی از اساسیترین کارهای استعمار و استکبار و ایادی آنها، این بوده است که عقیده ی امید و مبارزه را در دل مردم از بین ببرند. بارها خواسته اند این چراغ را خاموش کنند؛ ولی نتوانسته اند. ما می دانیم که استعمار و استکبار، چه تلاشی را در این جهت، نه فقط در ایران، بلکه در سطح دنیای اسلام - انجام داده است تا این چراغ را خاموش کند. دریک گزارش بسیار مهمی که مربوط به سالها قبل است و جدید نیست، تلاش گروههای تبلیغی مسیحیت را که از اروپا به سمت شمال افریقا اعزام می شدند. تا جاده ی استعمار را در آن جا صاف کنند؛ نشان داده بود. یکی از غصه های دینداران دنیا این است که قدرتمندان مسلط بر کشورهای مسیحی، تبلیغ علی الظاهر دین مسیح در سطح دنیا را وسیله یی برای پیش بردن ماشین استعمار قرار دادند و اینها جاده صاف کن استعمار شدند. گروههای تبلیغی و به اصطلاح تبشیری را به عنوان تبلیغ مسیحیت -که ظاهرش تبلیغ مسیحیت بود، امّا باطنِ قضیه این بود که راه را باز کنند تا استعمارگران اروپایی از کشورهای مختلف اروپای آن روز، وارد کشورهای اسلامی بشوند و قدرت سیاسی را قبضه کنند-به اطراف دنیا فرستادند و متأسفانه در بسیاری از جاها هم موفق شدند. این گزارش، مربوط به گروههای تبلیغی در شمال افریقاست. گزارشگر می نویسد: «یکی از مشکلات ما در سر راه تبلیغ مسیحیّت و پیشرفت استعمار در شمال افریقا و منطقه ی تونس و مغرب این است که این مردم اعتقاد دارند که مهدی موعود خواهد آمد و اسلام را سربلند خواهد کرد». گزارشگر، این را در گزارش رسمی خود می نویسد و برای آن هیأتی که مسئول رسیدگی به این کارهاست، می فرستد. بنابراین، نفس اعتقاد به مهدی موعود، باعث ایجاد مشکل برای استکبار و استعمار شده بود؛ درحالی که اعتقادی که برادران ما در آن مناطق دنیا دارند، به روشنی و وضوح اعتقادی که ما امروز در این جا داریم، نیست؛ بلکه بیشتر ابهامات و کلی گویی وجود دارد تا تعیین مصداق و مورد و نام و خصوصیّات. در عین حال، استعمارگران از این امید ترسیدند.
این کار آسان نیست!
در همین کشور خود ما، یکی از بزرگان علما و روحانیون محترمی که امروز بحمدالله در میان ما هستند و برکات وجود ایشان بازهم شامل حال مردم می شود، برای من نقل می کردند که در اوایل روی کار آمدن رژیم منحوس و فاسد و وابسته ی پهلوی، آن کودتا گر بی سوادِ فاقد هرگونه معرفت و معنویت، یکی از آخوندهای وابسته به دربار را صدا کرد و از او پرسید این قضیه ی امام زمان چیست که این گونه مشکلاتی برای ما درست کرده است؟!
این آخوند هم بر طبق دل و میل او، جوابی می گوید و آن قلدر هم مأموریت می دهد که بروید مسئله را حل و تمام کنید و این اعتقاد را از دل مردم بیرون بیاورید!! او می گوید: این کار آسان نیست و خیلی مشکلات دارد و باید کمک کم کم و با مقدمات شروع کنیم. البتّه آن مقدّمات به فضل پروردگار و با هشیاری علمای ربانی و آگاهان این کشور، در آن دوران ناکام ماند و نتوانستند آن نقشه ی شوم را عملی کنند. در کشور ما، یک کودتاچی غاصب، از طرف دستگاه های قدرت استعماری مأموریت داشت که بیاید ایران را قبضه کند و کشور را دو دستی تحویل دشمن بدهد و برای آن که بتواند بر این مردم مسلط بشود، یکی از مقدمات لازمش این بود که عقیده به مهدی موعود (عج) را از ذهن مردم پاک کند.
شیعه کسی است که حضور حضرت را حس کند
عقیده به امام زمان، نمی گذارد مردم تسلیم بشوند؛ به شرطی که این عقیده را دست بفهمند. وقتی که این عقیده به طور حقیقی در دلها جا بگیرد، حضور امام غایب در میان مردم حس می شود. امام بزرگوار و عزیز و معصوم و قطب عالم امکان و ملجأ همه ی خلایق، اگرچه غایب است و ظهور نکرده؛ امّا حضور دارد. مگر می شود حضور نداشته باشد؟ مؤمن، این حضور را در دل خود و با وجود و حواس خویش حس می کند. آن مردمی که می نشینند. راز و نیاز می کنند و دعای ندبه را با توجّه می خوانند زیارت آل یاسین را زمزمه می کنند و می نالند، می فهمند چه می گویند.
آنها حضور این بزرگوار را حس می کنند و لو هنوز ظاهر نشده و غایب است. غیبت او، به احساس حضورش ضرری نمی زند. ظهور نکرده است؛ امّا هم در دلها و هم در متن زندگی ملّت حضور دارد. مگر می شود حضور نداشته باشد؟
شیعه ی خوب کسی است که این حضور را حس کند و خود را در حضور او احساس نماید. این، به انسان امید و نشاط می بخشد. این ملّت بزرگ، بیش از همه چیز به همین امید نیاز دارد؛ ملّتی که در راه خدا و برای عظمت اسلام، مجاهدت و مبارزه می کند و افتخار طول تاریخ بشر و همه ی تاریخ اسلام شده و پرچم اسلام را در زمان ما به اهتزاز در آورده است. چنین ملّتی، بیشتر از همه چیز، به همین امید درخشان احتیاج دارد. آن اعتقاد، این امید را به او می بخشد.
امید این ملّت را نمی توان از آنها گرفت
قبل از پیروزی انقلاب، دشمن از همه ی وسایل استفاده می کرد تا مردم را از پیروزی انقلاب ناامید کند. می گفتند: مگر می شود چنین انقلابی برپا شود و ملّت با دست خالی بر دستگاه تا دندان مسلح پیروز گردد؟! اصلاً ممکن نیست! این ناامیدی را با هزار زبان، در میان مردم ترویج می کردند؛ ولی مردم، امیدشان را از دست ندادند.
امام بزرگوار ما - به عنوان یک رهبر تمام عیار- بیشترین همت خود را به امیدوار نگاه داشتن مردم گماشته بود. وقتی مردم امیدوارند، حرکت و تلاش می کنند. در مقابل تلاش مردم، هیچ قدرتی نمی تواند مقاومت کند. فقط باید مردم امیدوار باشند. امام بزرگوار، از همه ی وسایل الهی و ملکوتی و معنوی استفاده کرد و این امید را در مردم دمید و به برکت آن امید، این پیروزی بزرگ به دست آمد.
بعد از پیروزی انقلاب هم، دشمنان این ملّت، دایماً آیه ی یأس خواندند. مرتب می گفتند و می گویند: که شما نمی توانید کشور را اداره کنید!! مگر می شود با امریکا درافتاد؟! مگر می شود در مقابل دنیای مادّی مقاومت کرد؟! فایده ای ندارد، باید تسلیم شد و باید قبول کرد!! هر جا پیروزیای بود، آن را در رادیوها و رسانه های جهانی کتمان کردند، نگفتند و یا عوضی گفتند! هرجا مختصر ناکامیای بود، از کاه کوهی درست کردند! با همه ی این تبلیغات، مردم ما مأیوس نشدند. جنگ را گذراندند، بعد از جنگ را پشت سر گذاشتند و به سازندگی مشغول شدند. تا امروز - به فضل پروردگار- مردم تلاش و مجاهدت کرده اند و امیدشان روز به روز بیشتر شده است؛ چون پیشرفت را مشاهده می کنند.
این ملّت، در اوّل انقلاب کجا قرار گرفته بود و امروز کجاست؟ آن روز، ما جز یک ویرانه در اختیار نداشتیم و این کشور همه چیزش وابسته بود و بسیاری از آنچه که از دوران رژیم گذشته باقی مانده بود؛ همراه با وابستگی و پایه های بی بنیاد و سست بود. امروز، ملّت ما حرکت کرده، نیرومند شده، قدرت نظامی خود را سنجیده و قدرت سیاسیش را مشاهده کرده است. دیده است که چه طور در مقابل دنیای ظلم و استکبار می شود مقاومت کرد. سازندگی را تجربه کرده است. الان - به فضل پروردگار- برای هر کس که نگاه می کند، در همه جای کشور، تلاش سازندگی محسوس است.
معلوم است که امید این ملّت را نمیتوانند از او بگیرند. حال دشمن به تلاشهای مفتضح افتاده است این که شما می بینید دستگاه سیاسی امریکا، گیج گیج می خورند و کارهای نسنجیده انجام می دهند و نمی دانند در مقابل ملّت و دولت ایران چه بکنند؛ براثر قدرت و امید شماست. به خاطر عزم راسخ این ملّت است که دشمن نمی داند در مقابل مردم ایران چه باید بکند و کارهای ابلهانه انجام می دهد (1)
پینوشتها:
1-دیدار با اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمه شعبان، 1374/10/17.
منبع: شخصیت و سیره ی معصومین (علیهم السلام) در نگاه رهبر انقلاب اسلامی (جلد 7)
( شخصیت و سیره امام زمان (علیه السلام))
، ناشر موسسه فرهنگی قدر ولایت – 1383
نظرات شما عزیزان: